كيفيت وحى قرآن


 

نويسنده:علامه طباطبايى
منبع:  قرآن در اسلام صفحه 71
قرآن مجيد بيشتر از هر كتاب مقدس ديگر مانند توراة و انجيل از مسئله وحى آسمانى و فرستنده وحى و آورنده وحى ياد كرده و حتى از كيفيت وحى سخن گفته است.
عقيده عمومى مسلمين-كه البته ريشه آن همان ظواهر لفظى قرآن است-درباره وحى قرآن اينست كه قرآن مجيد بلفظ خود سخن خدا است كه بوسيله يكى از مقربين ملائكه كه موجوداتى آسمانى هستند به پيغمبر اكرم فرستاده شده است.
نام اين ملك-فرشته-جبريل و روح امين است،سخن خدا را تدريجا در مدت بيست و سه سال به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله رسانيده و بموجب آن بآنحضرت ماموريت داده شده كه لفظ آيات آنرا بمردم بخواند و مضامين آنها را بفهماند و بسوى معارف اعتقادى و مقررات اجتماعى و قوانين مدنى و وظائف فردى كه قرآن بيان ميكند دعوت كند.
نام اين ماموريت‏خدائى رسالت و پيغمبرى است،پيغمبر اكرم (ص) بى‏اينكه كمترين دخل و تصرفى در موارد دعوت كند و از پيش خودچيزى بر آنها بيفزايد يا بكاهد يا پس و پيش كند رسالت‏خود را انجام داده است.

10-كيفيت وحى قرآن مجيد
 

بطور اجمال آنچه قرآن مجيد در كيفيت وحى خود توضيح ميدهد اينست كه وحى اين كتاب آسمانى بطور تكليم بوده و خداى متعال با پيغمبر گرامى خود سخن گفته و آنحضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقى نموده است.
خداى متعال ميفرمايد: <و ما كان لبشران يكلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء انه على حكيم و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا و انك لتهدى الى صراط مستقيم‏» (1) ترجمه:بهيچ بشرى نميرسد كه خدا با او سخن گويد مگر اينكه وحى كند-سخن پنهانى و با اشاره كه ديگران نفهمند-يا از پشت پرده‏اى حرف زند يا رسول و فرستاده‏اى بفرستد و او باذن خدا آنچه را خدا ميخواهد وحى نمايد زيرا خدا بلند مرتبه و محكم كار است و بهمين نحو روحى را از امر خودمان-قرآن را-بتو وحى كرديم از پيش خود نمى‏توانستى درك كنى كه كتاب چيست و نه ايمان چيست ولى ما آنرا نورى قرار داديم كه با آن كسانى را كه ميخواهيم رهبرى مينمائيم و تحقيقا تو راه راستى را نشان ميدهى) .
بقرينه ترديدى كه در آيه اولى هست و وحى كه در قسم اول بجائى نسبت داده نشده و در قسم سوم برسول نسبت داده شده در آيه براى تكليم خدا سه قسم مختلف ذكر شده:
1-گفتار خدائى كه هيچ واسطه‏اى ميان خدا و بشر نباشد.
2-گفتار خدائى كه از پشت‏حجاب شنيده شود مانند شجره طور كه موسى (ع) سخن خدا را ميشنيد ولى از ناحيه آن. -گفتار خدائى كه ملكى آنرا حمل نموده ببشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحى شنيده ميشود كه سخن خدا را حكايت مينمايد.
و آيه دوم ميرساند كه قرآن مجيد از همين راه به پيغمبر اكرم (ص) رسيده و از اينجا روشن ميشود كه وحى قرآن از راه تكليم و گفتگو بوده است.
و باز ميفرمايد: <نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين بلسان عربى مبين‏» (2) ترجمه:قرآن را روح امين-جبريل-بقلب تو يعنى بنفس تو با زبان عربى آشكار نازل كرد تا از كسانى باشى كه مردم را از خدا ميترسانند) و ميفرمايد: <قل من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك‏» (3) (ترجمه آيه گذشت) (4) .
ازين آيه‏ها استفاده ميشود كه قرآن يا بخشى از قرآن بوسيله فرشته وحى كه جبريل و روح امين است فرستاده شده (قسم سوم تكليم) .
و اينكه پيغمبر اكرم (ص) قرآن را از فرشته وحى با نفس خود يعنى باتمام وجود خود تلقى ميكرد نه از راه گوش و ميفرمايد: <فاوحى الى عبده ما اوحى ما كذب الفؤاد ما راى افتمارونه على ما يرى‏» (5) ترجمه:پس وحى نمود ببنده خود آنچه را كه وحى نمود دروغ نگفت و اشتباه نكرد قلب-نفس-پيغمبر اكرم (ص) در آنچه مشاهده كرد آيا با او در چيزى كه-عيانا مشاهده ميكند بمجادله ميپردازيد؟) و در جاى ديگر تلقى وحى را با خواندن الواح تعبير فرموده است:
<رسول من الله يتلوا صحفا مطهرة‏» (6) ترجمه:فرستاده‏اى از جانب خدا كه صحيفه‏هاى پاكى را تلاوت ميكند) .

پی نوشت:

1-سوره شورى آيه 52
2-سوره شعراء آيه 194.
3-سوره بقره آيه 97
4-بدليل اينكه در هر دو آيه تنزيل قرآن را بقلب پيغمبر اكرم(ص)نسبت ميدهد(ميفرمايد<على قلبك‏»و نميفرمايد<عليك‏»و قلب در عرف قرآن نفس است‏بدليل اينكه در چندين جا درك و شعور و همچنين معصيت را كه از آن نفس است‏بقلب نسبت ميدهد.
5-سوره نجم آيه 12
6-سوره بينه آيه 2.